Web Analytics Made Easy - Statcounter

وکلای سوئدی حمید نوری در مرحله تجدید نظر این پرونده طولانی، دفاعیات حقوقی و تاریخی مهمی از او کردند و به بیان برخی تناقضات موجود در ادله دادستان سوئد پرداختند. آنها معتقدند برخی شواهد تاریخی در این پرونده نادیده گرفته شده است. - اخبار اجتماعی -

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری تسنیم به نقل از مرکز رسانه قوه قضائیه، حمید نوری 18 آبان ماه سال 98 در زمان ورود به فرودگاه استکهلم سوئد به صورت غیرقانونی توسط پلیس این کشور بازداشت و 8 ماه نخست بدون هیچ‌گونه امکان تماس با خانواده یا دسترسی کنسولی در شرایطی شبیه به ربوده شدن نگهداری شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نوری پس از حدود 8 ماه، تنها یک تماس تلفنی کوتاه با خانواده داشته و زنده بودن خود را به اطلاع آنها می‌رساند و تا 25 ماه بعد از بازداشت، اجازه ملاقات حضوری با خانواده خود را پیدا نمی‌کند.

دستگاه قضائی سوئد 23 تیرماه سال جاری پس از برگزاری 92 جلسه دادگاه رأی حبس ابد را در یک روند غیرقضائی و غیرحقوقی برای "حمید نوری" تبعه بازداشت شده ایرانی صادر کرد، اتهام نوری در این دادگاه زندانبانی منافقین در سال‌های دهه 60 در ایران است.

دادگاه تجدیدنظر سوئد از روز 11 ژانویه (21 دی) موضوع بررسی لوایح اعتراض مربوط به پرونده حمید نوری را آغاز کرد و تا کنون 7 جلسه از دادگاه تجدید نظر برگزار شده است. وکلای حمید نوری موفق شدند اولین بخش از دفاعیات خود را در ششمین جلسه دادگاه تجدیدنظر ارائه کنند.

تبریک نوروزی رئیس جمهور به مدرک علیه "حمید نوری" تبدیل شد

در این گزارش تلاش شده است تا برخی از مهم ترین نکات موجود در دفاعیه وکلای سوئدی حمید نوری در جلسه ششم دادگاه تجدید نظر مرور شود که از این جهت که توسط افرادی غیر ایرانی بیان می شود، حائز مطالب مهمی است.

وکلای حمید نوری در ابتدای دفاعیات خود عنوان کردند در این پرونده دادستان سوئد برای اثبات ادعاهای خود ادله‌ای را ارائه کرده که با برخی اشکالات جدی روبروست.

آنها سپس تلاش کردند به بیان برخی از این اشکالات بپردازند.

ارائه مستندات پرونده بدون تحقیقات در ایران

این وکلای سوئدی در ادامه اظهار کردند که نکته حائز اهمیت این است که دادستان پرونده، امکان تحقیق در مورد اتفاقات 33 سال پیش در ایران را نداشته و دادگاه صرفاً به دلیل تکرار، استدلال‌های دادستان را پذیرفته است.

وکلا به این مطلب نیز اشاره داشتند که در عرصه بین‌الملل دادگاه‌هایی تشکیل شده‌اند که دادستان در آن با انجام تحقیقات در محل جرم و مشاهده و بازرسی توانسته است تحقیقات خود را به صورت مستند انجام دهد و به عنوان ادله در دادگاه ارائه کند که از جمله این دادگاه‌ها، دادگاه بین‌المللی کیفری رواندا است.

وکلا ادامه دادند به دلیل همین نقص مهم در تحقیقات، اکنون مشخص نیست آقای حمید نوری بر اساس چه ادله‌ای متهم شده است و با اینکه این حکم چند صد صفحه محتوا دارد اما هیچ ادله جدی مبنی بر اثبات اتهامات آقای نوری در آن وجود ندارد.

منافقین علیه حکومت محمدرضا پهلوی هم مبارزه مسلحانه می‌کردند

وکلای نوری در ادامه به بیان تاریخچه ماهیت تروریستی گروهک منافقین از قبل انقلاب پرداختند و تشریح کردند که گروهک مجاهدین خلق چگونه در ایران ایجاد شد و توسعه یافت.

آنها عنوان کردند؛ محمدرضا پهلوی به عنوان آخرین شاه ایران در سال‌های آخر حکومت خود یعنی سال‌های منتهی به 1970 بسیاری از حقوق مردم را زیر پا گذاشت. شاه ایران برای حفظ قدرت از دستگیری و آزار و اذیت تا مجازات اعدام را برای مخالفان سیاسی خود که اغلب دارای ایدئولوژی اسلامی بودند، استفاده می‌کرد. در راستای همین بی‌عدالتی‌های بزرگ اجتماعی و فسادهای سیستماتیک و نارضایتی ایجاد شده بین مردم و تظاهرات سراسری در نهایت در  16 ژانویه 1979 شاه کشور را ترک کرد.

ناکام ماندن سیستم قضائی سوئد برای گرفتن اعتراف اجباری از "حمید نوری"

گروه مجاهدین خلق از جمله گروه‌های سیاسی چپ‌گرا با ساختار شبه‌نظامی بود که در آن زمان به اقدام مسلحانه بر ضد خاندان پهلوی می‌پرداخت.

بعد از فرار شاه طولی نکشید که آیت‌الله روح‌الله خمینی به عنوان رهبر جدید ایران در بین مخالفان شاه مطرح شد اما ایشان که به پاریس تبعید شده بود یک هفته پس از فرار شاه در اول فوریه 1979به ایران بازگشت.

امام خمینی در آن زمان با حمایت و انتخاب مردم یک دولت موقت تشکیل داد و ایران به جمهوری اسلامی تبدیل شد چرا که امام خمینی اعتقاد داشت که ایران باید به اصول شریعت اسلامی بازگردد.

اما اختلافات سیاسی بسیاری در ایران بود چرا که گروه‌های دیگری بودند که می‌خواستند قدرت را در دست بگیرند؛ از حزب دموکرات کردستان که مسلح هم بودند و در سال 1979 یک جنگ پارتیزانی را علیه ایران راه انداختند تا گروه مارکسیستی کومله و گروه مجاهدین و سازمان فداییان خلق که همگی با نظام جمهوری اسلامی مبارزه مسلحانه می‌کردند.

نقش موثر منافقین در جنگ عراق علیه ایران

وکلای حمید نوری در ادامه دفاعیات خود به نقش موثر مجاهدین خلق در جنگ ایران و عراق اشاره کردند. آنها عنوان کردند؛ روابط بین گروه‌های مختلف در جامعه ایران در آن برهه زمانی بسیار پیچیده بود و آنها ایدئولوژی‌های مختلفی داشتند که طبیعی است، اما آنچه ادامه همکاری و تعامل با مجاهدین را غیرممکن کرد این بود که آنها می‌خواستند در قدرت شرکت داشته باشند اما جمهوری اسلامی را به رسمیت نمی شناختند. به همین دلیل مجاهدین نقش اثرگذاری را در جنگ مسلحانه عراق علیه ایران ایفا کردند.

منافقین سلاح‌های خود را تحویل ندادند

وکلای سوئدی حمید نوری در ادامه دفاعیات خود گزارش عفو بین‌الملل به نام «اسرار آغشته به خون» را مورد انتقاد قراردادند.

این وکلا اظهار کردند: دادستان گزارش عفو بین‌الملل را به نام «اسرار آغشته به خون» مورد استناد قرار دادند که برای بررسی  این گزارش نیاز است تا مواردی را تشریح کنیم، از جمله اینکه سازمان مجاهدین خلق بعد از انقلاب نیز به عنوان یک گروه مسلح باقی ماند.

دادستان عالی ایران، علی قدوسی هشتم آوریل 1981 اعلام کرد؛ تمام گروه‌های سیاسی که پیش از انقلاب از سلاح استفاده می‌کردند باید بلافاصله سلاح‌هایشان را تحویل دهند و اخطار داده شد که تمام این گروه‌هایی که به این شیوه عمل نکردند غیرقانونی اعلام خواهند شد.

تأکید می‌کنیم که این اتفاقات همزمان با جنگ بین ایران و عراق بود و سازمان مجاهدین خلق از واگذاری اسلحه‌های خود اجتناب کرد.

اعلام جنگ مسلحانه منافقین علیه جمهوری اسلامی

در ادامه وکلای حمید نوری به بررسی آغاز جنگ مسلحانه مجاهدین با جمهوری اسلامی پرداختند.

این وکلا ادامه دادند: سال 1981 مجاهدین اعلام کردند که با رژیم وارد یک نزاع و جنگ مسلحانه می‌شوند و از آن تاریخ مجاهدین افرادی که در خدمت دولت بودند را ترور می‌کردند.

74 نفر از کسانی که در دولت خدمت می‌کردند از جمله رئیس دادگاه عالی ایران یعنی آیت‌الله  بهشتی، 10 وزیر و 20 نفر از وکلای مجلس توسط این گروه ترور شدند.

پس از اخراج مسعود رجوی، رئیس مجاهدین در سال 1986 از کشور فرانسه، او گروه خود را به عراق منتقل کرد و این در حالی بود که عراق به صورت رسمی در جنگ نظامی با ایران قرار داشت.

ادله مورد استفاده دادستان از کتاب‌ها و مقالات و پژوهش‌های اعضای منافقین است و دادگاه تجدیدنظر نباید فقط یک نظر را بپذیرد.

وکلای حمید نوری در ادامه عنوان کردند که دادستان در ادله اثبات دعوا از کتاب و مقاله‌ها و پژوهش‌هایی استفاده کرده که توسط افراد ذی‌نفع نوشته شده نه آن چیزی که از نظر قضائی مورد احتیاج است.

این وکلا ادامه دادند: اما باید گفت به تعداد پژوهشگر، تئوری نیز هست به همین دلیل نظریات مختلف وجود دارد، با توجه به همین موضوع نمی‌توان یک پژوهش را مساوی ادله اثبات قرار داد. چرا که به همین اندازه نویسنده‌ و پژوهشگرانی هم هستند که نظراتی عکس ادله مورد استناد دادستان دارند و به همین دلیل دادگاه تجدیدنظر نباید به سادگی فقط یک نظر را بپذیرد.

اینکه مجاهدین قسمتی از یک نزاع بین‌المللی بودند یا نه، بستگی به کنترل دولت روی آن گروه مسلح دارد.

البته یک سازمان تروریستی یا یک سازمان چریکی از دید خود هیچگاه تحت کنترل هیچ دولت دیگری درنیامده و این موضوع را نمی‌پذیرد. ولی دادستان این مسئله را طوری عنوان می‌کند که انگار مجاهدین اصلاً تحت کنترل عراق نبوده‌اند.

وکلای سوئدی ادامه دادند: این موضوع مانند مساله بین کشور نیکاراگوئه و آمریکا نیست که دولت مخالف فقط از نظر اقتصادی کمک کرده باشد بلکه کنترل دولت عراق بر روی این گروه کامل بوده و این سازمان تحت امر این دولت اقدام به عملیات نظامی می‌کرده است و در واقع منافقین بخشی از نزاع مسلحانه علیه ایران بودند.

مجاهدین نزدیک به یک دهه از طرف غرب تروریست اعلام شدند

وکلا در ادامه دفاعیات خود به نکته‌ای مهم اشاره کردند و گفتند: لازم به ذکر است که برخی از کشورهای غربی نزدیک به یک دهه سازمان مجاهدین را در لیست گروه‌های ترویستی خود قرار دادند.

به عنوان مثال این سازمان از طرف اتحادیه اروپا در سال 2002، از طرف آمریکا در سال 1997، از طرف انگلستان در سال 2001 ، از طرف کانادا در سال 2005 و از طرف ژاپن در سال 2002،  تروریستی اعلام شد که این کشورها بعدها به دلیل روابط سیاسی خود با ایران در این تصمیم تجدیدنظر کردند.

اعلام پایان جنگ و ادامه منازعه و جنگ توسط مجاهدین

وکلای حمید نوری در ادامه دادگاه موضوع اعلام پایان جنگ ایران و عراق و تاریخ آن را یادآور شدند.

این وکلا اظهار کردند: جنگ ایران و عراق با قطعنامه 598 سازمان ملل خاتمه یافت و این اقدامی نادر در جامعه بین‌الملل بود چرا که تا به حال اتفاق نیفتاده بود که یک جنگ به اتفاق آرا از سوی شورای امنیت سازمان ملل خاتمه پیدا کند بنابراین این یک خبر جهانی بود و قطعا مجاهدین از آن اطلاع داشتند.

طرفین جنگ با مفاد قطعنامه موافقت کرده و اقدام به تبادل اسرا کردند اما اتفاق جالب این بود که سازمان مجاهدین خلق یا ارتش آزادی بخش ملی توافق صلح را قبول نکرد چراکه اهداف دیگری را دنبال می‌کردند.

این سازمان در همین راستا اقدام به عملیات نظامی مختلفی در اسلام آباد غرب و باختران و کرمانشاه کرد.

عملیات فروغ جاویدان بخشی از جنگ ایران و عراق نبود

وکلای نوری در ادامه دفاعیات خود بیان کردند: عملیات فروغ جاویدان بخشی از جنگ ایران و عراق نبود و ارتش عراق در این عملیات شرکتی نداشت. دادگاه باید مشخص کند که این عملیات یک جنگ داخلی بوده یا اقدام مسلحانه بین‌المللی و بر اساس آن ادله اثبات دعوی ارائه شود.

عملیات فروغ جاویدان به دلیل عدم همراهی مردم با منافقین شکست خورد

وکلای نوری در ادامه به تشریح قصد مجاهدین از انجام عملیات فروغ جاویدان پرداختند. آنها عنوان کردند: سازمان مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان در درجه اول هدفشان این بوده که یک حالت انقلابی در ایران به وجود آورند که جمهوری اسلامی را براندازی کنند و برای این هدف نیاز دارند که مردم پشت این ارتش نظامی بایستند ولی مردم این کار را نکردند.

قاعدتاً دولت عراق نیز از جنگ با ایران اهدافی را در نظر داشته و موفقیت خود را در تغییر نظام در ایران می‌دیده و عملیات فروغ جاویدان پس از تصویب قطعنامه روزنه امیدی برای عراق بود برای رسیدن به این هدف که به دلیل عدم حمایت مردم از مجاهدین این عملیات با شکست مواجه شد.

پسر حمید نوری: پدرم در زندان سوئد شکنجه می‌شود

عملیات فروغ جاویدان یک عملیات تروریستی بود که هدفش ایجاد رعب و وحشت برای طرفداران نظام بود تا با وحشت ایجاد شده جمهوری اسلامی براندازی شود و گروه مجاهدین خلق قدرت را در دست گیرند.

قوانین کیفری عطف به ماسبق نمی‌شود

وکلای حمید نوری در ادامه دفاعیات خود به بیان برخی قوانین بین‌المللی پرداختند. آنها عنوان کردند: طبق عرف بین‌المللی حقوق بشر در یک منازعه مسلحانه غیربین‌المللی در سال 1988 چطور می‌توان یک نفر را مقصر دانست و برای او مسئولیت قائل شد در حالی که هیچگونه مقررات از پیش نوشته‌ای در آن زمان وجود نداشته است.

اگر مقررات عرف بین‌المللی که دهه 90 استقرار پیدا کرد عطف به ماسبق محسوب شود، چطور می‌توانیم در این پرونده از آنها استفاده کنیم و در صورت استفاده قطعا با اصل عطف به ماسبق نشدن در تعارض قرار خواهد گرفت.

زندانیانی که در زندان‌های ایران اعدام شدند از شهروندان ایران بودند و به خاطر اتکاب جرایمی در ایران محاکمه، زندانی و به اعدام محکوم شده بودند و به این صورت است که نوری نمی‌تواند طبق ماده ششم قوانین کیفری فصل بیست و دوم در این موضوعات مسئول باشد.

اعدام در بسیاری از کشورها مثل چین، تایلند، ژاپن، مصر و عراق انجام می‌شود و 53 کشور از 93 کشور عضو سازمان ملل در مجازت‌های خود اعدام را دارند. در آمریکا نیز عملاً در قانون اعدام وجود دارد به طوری که از سال 1970، بیش از 1600 نفر اعدام شده‌اند.

ادعای صدور فتوا برای اعدام مجاهدین بی‌اساس است

وکلای حمید نوری در ادامه به بیان بی‌اساس بودن ادله اثبات دعوی مبنی بر فتوای آیت‌الله خمینی برای اعدام مجاهدین پرداختند.

آنها عنوان کردند: در ادله اثبات دعوی به فتوای آیت‌الله خمینی که آن زمان مرجع بودند استناد شده مبنی بر اینکه ایشان دستور داده‌اند تا هر فردی که از طرفداران مجاهدین هست باید اعدام شود. باید گفت که آیت‌الله خمینی اصلاً در این زمینه فتوایی صادر نکرده است؛ چرا که حقیقت فتوا این است که اگر مرجعیت شیعه فتوایی را صادر کرد همه از آن آگاه می‌شوند و  بر هر کس واجب می‌شود که آن عمل را انجام دهد مثل فتوایی که برای سلمان رشدی صادر شد.

بنابراین فتوا امر محرمانه‌ای نیست و تا کنون نیز سندی مبنی بر صدور این فتوا به دادگاه ارائه نشده است.

همچنین ادعا شده؛ هیئتی سه نفره در این زمینه تشکیل شده ولی در این بین اسمی از زندانبان آورده نشده است چرا که حمید نوری در آن زمان زندانبان بوده است.

این فتوای ادعایی، تنها توسط حسینعلی منتظری در خاطراتش 12 سال بعد از صدور فتوا مورد اشاره قرار گرفته است، بدون اینکه حتی یک نفر در ایران و یا هیچ کشور دیگری در مورد آن صحبت کرده باشد با وجود اینکه آیت‌الله خمینی در آن زمان از رهبرانی بود که در مرکز توجه قرار داشت و جنگ ایران و عراق این توجه را تشدید نیز کرده بود.

آیت‌الله منتظری با آیت‌الله خمینی، اختلاف نظرهای جدی داشت و بنابراین چنین فردی از اعلام اینکه آیت‌الله خمینی چنین فتوایی را صادر کرده است نفع می‌برد و اظهاراتش قابل استناد نیست.

این وکلا ادامه دادند: این دادگاه به کتاب خاطرات منتظری استناد می‌کند در حالی که منتظری از بیان این خاطرات درصدد ایجاد تغییرات سیاسی به نفع خود بود و از این فتوا به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده می‌کرد.

نکته جالب توجه این است که این فرد این موضوع را می‌دانسته و کتمان کرده و بعدها در خاطرات خود به آن اشاره کرده است. اگر قرار است دادگاه به این کتاب استناد کند 9 صفحه بعد از بیان این خاطره را نیز مورد استناد قرار دهد که نویسنده چیزی نوشته که صد در صد زیر پای این ادعا را خالی می‌کند.

آیت‌الله منتظری در این کتاب عنوان می‌کند که «اینکه این نامه (فتوا) با دستخط خود آیت‌الله خمینی بوده یا نه، این در اصل برای من هنوز هم مبهم است ...».

هیچ مستند تاریخی مبنی بر صدور فتوا وجود ندارد

وکلای حمید نوری در ادامه گفتند: اگر این سوال به وجود آید که آیا این فتوا به خاطر عملیات فروغ جاویدان بود یا خیر پس باید به اتفاقات آن سال‌ها نیز توجه بیشتری شود؛ چرا که هیچ اطلاعات دقیقی از این موضوع وجود ندارد و حتی آیت‌الله منتظری هم نتوانسته یک تاریخ دقیق را اعلام کند و صرفاً بر اساس یک نتیجه‌گیری شخصی احتمال داده که این نامه می‌تواند در 28جولای 1988 یعنی بعد از عملیات فروغ جاویدان صادر شده باشد.

باید گفت که نتیجه‌گیری غلط و عجیب و غریبی اتفاق افتاده است. مجاهدین به اسلام ایمان ندارند و طبق عرف خود اعلام جنگ می‌کنند.

مجاهدین برای عراق جاسوسی کردند و در قسمت‌های غربی و شمالی و جنوبی کشور با همکاری با احزاب عراق عملیات انجام دادند. آنها از روز اول استقرار جمهوری اسلامی آن را زیر سوال بردند و با آن جنگیدند.

انتهای پیام/

منبع: تسنیم

کلیدواژه: انقلاب اسلامی جنگ امام خمینی ره منافقین قوه قضائیه عملیات فروغ جاویدان آنها عنوان کردند جنگ ایران و عراق دادگاه تجدیدنظر سازمان مجاهدین آیت الله خمینی جمهوری اسلامی مجاهدین خلق جنگ مسلحانه آیت الله ادله اثبات علیه ایران بین المللی آن زمان بین الملل سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۵۴۷۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فرجام مجاهدی که نامش بر دانشگاه صنعتی نشست

سید مجید شریف واقفی از محدود دانشجویان و اعضای سازمان مجاهدین خلق است که نامش چهار سال بعد از قتل، در آبان ۱۳۵۸ جایگزین «آریامهر» شد و دانشگاه صنعتی شریف را شکل داد.

به گزارش ایسنا، امروز ۱۶ اردیبهشت ماه چهل و نهمین سالروز شهادت سید مجید شریف واقفی عضو سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۵۴ است.

سازمان مجاهدین خلق دو ماه قبل از تاسیس دانشگاه صنعتی آریامهر در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۴۴ توسط محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و عبدالرضا نیک‌بین تشکیل شد. این سازمان خود را مدافع حقوق «خلق» می‌دانست و در ابتدای تاسیس متاثر از افکار اسلامی، تم مبارزه علیه رژیم پهلوی گرفت اما قدرت‌طلبی‌ها و حسادت‌های داخلی سازمان در برهه‌های زمانی مختلف موجب تصفیه حساب‌ها و حذف فیزیکی خونین در رده‌های عالی و میانی سازمان شد.

نمونه معروف آن حذف عبدالرضا نیک‌بین از ترکیب بنیانگذاران و کناره‌گیری او از ترکیب سازمان در اواخر دهه ۱۳۴۰ بود. محمد حنیف‌نژاد و سعید محسن علی‌اصغر بدیع‌زادگان را که تقریبا یک سال بعد از تاسیس به سازمان پیوست را جایگزینش کردند.

با غلبه افکار مارکسیستی بر سازمان مجاهدین خلق، مدیران ارشد سازمان به تدریج حذف فیزیکی اعضای بریده از خود را هم‌زمان با شدت گرفتن مبارزات انقلابی مردم علیه رژیم پهلوی در دستور کار قرار داد. آنان به این نتیجه رسیدند آنچه در گذشته به آن اعتقاد داشتند، نمی‌تواند مبنای حکومت‌ باشد به همین دلیل از اواخر سال ۱۳۵۳ تا اوایل سال ۱۳۵۴ در دیدگاه‌ها و مواضع ایدئولوژیکی خود تجدید نظر کردند، اقدامی که موجب شعله کشیدن آتش جنگ قدرت در داخل سازمان و انتقام‌های سیاسی و خونین شد.

با غلبه تفکرات مارکسیستی - لنیستی بر تفکر اسلامی، انتقام از اعضای مذهبی سازمان و حذف فیزیکی آنان آغاز شد. سید مجید شریف واقفی از مطرح‌ترین اعضای مجاهدین خلق بود که بعد از تغییرات ایدئولوژیک سازمان به طرز فجیعی به شهادت رسید.

جایزه رتبه اول ریاضی و معلومات عمومی مرداد ۱۳۴۵

مجید که بود؟

حاصل ازدواج سید حبیب‌ الله و سیده بتول در اواخر مهر ۱۳۲۷ در نطنز به دنیا آمد و اسمش را مجید گذاشتند. او فرزند چهارم خانواده بود.

نسب خاندان شریف واقفی با چند واسطه به امام سجاد (ع) می‌رسد.

سید تاج‌الدین حسن اصفهانی جد اعلای خاندان شریف واقفی است که مزارش با بیش از ۶۰۰ سال قدمت زیارتگاه مردم فلاورجان است. سید تاج‌الدین حسن پسر شرف‌الدین محمد مشهور به ملا تاج شاگرد علامه مجلسی و مردی دانشمند و فاضل بود. او پدر شیخ بهاءالدین اصفهانی ملقب به فاضل اصفهانی از علمای مطرح قرن یازدهم و دوازدهم قمری بود. سید تاج‌الدین به دلیل وقف کردن‌های زیاد بین مردم اصفهان به «واقفی» شهرت یافت.

مادرِ سید مجید در خاطره‌ای از چرایی انتخاب نام «مجید» برای پسرش، گفت: «مدتی قبل از تولد مجید شبی در عالم رویا به مجلس سوگواری سیدالشهدا وارد شدم. در آن جا سیدی بزرگوار در کسوت روحانیت بر فراز منبری قرار داشت. من در گوشه‌ای نشستم و نوزاد را به دامن گرفتم. سید مرا خطاب کرد که کودک را نزد او ببرم. بلافاصله به سمت ایشان رفتم و مجید را به ایشان دادم و ایشان نیز مجید را روی دست‌هایش بلند کرد و سه مرتبه پیاپی فرمودند: «مجید خوب می‌شود، مجید خوب می‌شود، مجید خوب می‌شود.» بعد مجید را به من داد.

در موقع گرفتن نوزاد ناگهان چشمم بر گلوی آن حضرت افتاد مشاهده کردم خط سرخی گلوی ایشان را بریده دریافتم که ایشان سیدالشهدا است. با شتاب به سوی او برگشتم که ناگهان از خواب پریدم.»

سید حبیب، پدر سید مجید کارمند اداره فرهنگ و هنر نطنز بود. او ۱۲ روز بعد از به دنیا آمدن مجید برای تدریس رشته زری‌بافی از هنرستان هنرهای زیبای تهران به هنرستان هنرهای زیبای اصفهان منتقل شد و در آنجا مشغول آموزش مشتاقان و کارآموزان شد.

سید مجید قبل از رفتن به مدرسه خواندن و نوشتن زبان فارسی و خواندن قرآن را در خانه از پدر و مادرش آموخت. او دوره ابتدایی را از کلاس دوم شروع کرد. مجید به دبستان پرورش رفت. او دوره دوم مدرسه را به دبیرستان صائب اصفهان رفت.

نبوغ و هوش بالای سید مجید موجب شد او در رشته ریاضی با معدل ۹۷ / ۱۹ از دبیرستان فارغ شود و دیپلم بگیرد. او در پایان این دوره در مسابقات معلومات عمومی کشور شرکت کرد و نفر سوم شد.

سید مجید در تعطیلات تابستان نزد پدر به هنرستان زری‌بافی رفت و تحت آموزش‌های استاد حاج مصورالملکی از مینیارتوریست‌های معروف دهه ۱۳۴۰ قرار گرفت. او در همان دوره و در همان هنرستان به شاگردان خارجیِ پدرش که برای دیدن آثار تاریخی به اصفهان سفر می‌کردند، زبان فارسی آموزش ‌داد.

دوستان سید مجید برای شرکت در جلسات قرآن به منزل آنان رفت و آمد داشتند و همین آشنایی موجب شد مجید و دوستانِ هم‌کلاسیش در دوره دبیرستان «انجمن اسلامی» مدرسه را شکل بدهند.

او عضو فعال انجمن اسلامی دبیرستان صائب بود و در برگزاری نماز ظهر و عصر مدرسه پیش‌قدم بود. اذان می‌گفت و قرآن می‌خواند و دعاهای مفاتیح‌الجنان را با صدای زیبا و دلنشین می‌خواند. سید مجید علاوه بر امور انجمن اسلامی مدرسه در کتابخانه دبیرستان هم فعال بود و همین مسئله موجب علاقمندیش به کتاب‌های غیردرسی و سیاسی شد.

سید مجید بعد از گرفتن دیپلم در سال ۱۳۴۵ برای رفتن به دانشگاه در آزمون سه دانشکده فنی دانشگاه تهران، دانشگاه صنعتی تهران (پلی‌تکنیک) و دانشکده نفت دانشگاه آبادان شرکت کرد و در هر سه دانشگاه رتبه اول و دوم را کسب کرد.

مجید شریف واقفی نفر دوم نشسته از چپ

اگرچه او تمایل زیادی برای درس خواندن در دانشکده نفت آبادان داشت اما به دلیل رد شدن در آزمون مصاحبه شفاهی از رفتن به این دانشگاه باز ماند.

سید مجید برای ادامه تحصیل، دانشگاه صنعتی آریامهر را انتخاب کرد و در تیر ۱۳۴۹ در رشته مهندسی برق فارغ‌التحصیل شد.

درخشش سید مجید در دوره دانشجوی موجب تقدیر اسدالله عَلَم، نخست‌وزیر و وزیر دربار محمدرضا شاه و محمد باهری، معاون وزارت دربار از او شد.

سید مجید جوان پس از پذیرفته شدن در دانشگاه صنعتی آریامهر به اقدامات سیاسی و مذهبیش اضافه کرد. او در دانشگاه هم از دانشجویان فعال انجمن اسلامی بود. جلسات قرائت و تفسیر قرآن را با حضور اساتیدی چون خلیفه سلطانی، چیت‌ساز و مهندس ذوالعلم در خوابگاه دانشگاه برگزار می‌کرد همچنین از اساتیدی هچون دکتر علی شریعتی برای افتتاح کتابخانه دانشگاه دعوت کرد.

او در برگزاری گردش‌های ورزشی، علمی - دانشجویی و برپایی جلسات مباحثه و ارشاد دانشجویان و تاسیس فروشگاه تعاونی دانشگاه صنعتی آریامهر نقش موثری داشت.

سرباز فراری

سید مجید در تیر ۱۳۴۹ در رشته مهندسی برق فارغ‌التحصیل شد و به خدمت سربازی رفت و در پایان دوره آموزشی و گذشت چند ماه از خدمت نظام وظیفه، در سال ۱۳۵۰ به اداره برق منطقه فارابی تهران منتقل شد اما دوره سربازیش را با فرار از اداره برق ناتمام گذاشت.

سید مجید پس از ورود به دانشگاه صنعتی آریامهر و تاسیس انجمن اسلامی دانشگاه با دانشجویان عضو سازمان مجاهدین خلق آشنا شد و به زودی به آنان پیوست و با ارتقاء در سلسله مراتب سازمانی به یکی از رهبران میانی این سازمان تبدیل شد.

او بعد از عضویت در گروهک تروریستی منافقین برای اعتصاب در شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه برنامه‌ریزی کرد، همچنین در اعتراضات اجتماعی علیه شرکت هواپیمایی اسرائیلی ال عال در سال ۱۳۴۸ شرکت داشت و با این کار موجب باز شدن پای دانشگاه صنعتی آریامهر به مسئله ضدامنیت ملی شاهنشاهی شد اتفاقی که موجب ناخرسندی موسسان دانشگاه و سازمان اطلاعات و امنیت کشور- ساواک - شد.

چند ماه بعد از انتقال به ساختمان اداره برق فارابی یکی از خانه‌ های تیمی سازمان منافقین توسط ساواک شناسایی شد و سید مجید لو رفت و ماموران ساواک او را تحت تعقیب قرار دادند.

ماموران به محل خدمت سید مجید واقع در خیابان امیریه تهران رفتند اما او را که آن روز، به دلیل غیبت رییس اداره به جای او پشست میز رییس نشسته بود نشناختند و با او به تصور این که رییس اداره است، صحبت کردند و خواستار بازداشت سید مجید شدند، او هم که متوجه مسئله شده بود خود را معرفی نکرد و با فریب ماموران از محل کار فرار کرد و به سرعت به دانشگاه رفت و تعدادی از دوستانش را که احتمال می‌داد اسامی آنها هم لو رفته باشد خبر کرد و مانع دستگیری آنان شد.

دوستان مجاهد مجید شریف واقفی

حساسیت ساواک به سازمان مجاهدین خلق بعد از انجام سه عملیات تروریستی توسط آنها بیشتر شد. بمب‌گذاری در کارخانه صنایع الکترونیکی تهران، ربودن یک فروند هواپیمای متعلق به شرکت ایران ایر و عملیات شهریور ۱۳۵۰ از جمله عملیات‌هایی بود که مجاهدین خلق برای مبارزه علیه رژیم پهلوی در اواخر دهه ۱۳۴۰ و اوایل دهه ۱۳۵۰ ترتیب دادند.

در عملیات ضدپاتکی که ساواک علیه آنان انجام داد، هسته اولیه سازمان و بسیاری از کادرهای اصلی آن از جمله ۵۲ مدیر ارشد سازمان در اوائل دهه ۱۳۵۰ دستگیر و اعدام شدند. بعد از این حادثه بزرگ، مدیریت سازمان مجاهدین خلق بین سه گرایش فکری مختلف تقسیم شد. جناح مذهبی در اختیار مجید شریف واقفی، جناح سیاسی در اختیار محمدتقی شهرام و جناح نظامی در اختیار بهرام آرام قرار گرفت.

ازدواج ساکت

سیده مریم و سید مرتضی شریف واقفی خواهر و برادر سید مجید از ازدواج برادرشان اظهار بی‌اطلاعی کردند اما براساس اعترافات وحید افراخته، مسوول بخش مارکسیست سازمان منافقین، مجید اوایل دهه ۱۳۵۰ با لیلا زمردیان دختر عباسعلی و نرگس و خواهر کوچکتر یکی از دوستان مارکسیستش که در دانشگاه با او آشنا شده بود و یک سال از خودش کوچکتر بود، ازدواج کرده بود.

وحید افراخته پس از قتل فجیع مجید و دستگیریش توسط ماموران ساواک، در اعترافاتش در دادگاه پهلوی به تشریح ماجرای این ازدواج پرداخت و گفت: «لیلا زمردیان قبل از شهریور ۱۳۵۰ از طریق پوران بازرگان و زری عاملی با مجاهدین تماس‌هایی برقرار کرد. مدتی مسلح به سلاح ۳۵ / ۶ میلی‌متر بود و بعدا اسلحه از او گرفته شد. مخفی شدن او زمانی بود که رضا رضایی مخفی شده بود و در منزل منیره اشرف‌زاده سکونت داشت و بیرون نمی‌آمد.

رضا به بهرامِ آرام گفته بود که احتیاج به زن دارد و آرام، لیلا زمردیان را به همین منظور به این منزل آورده و او را مخفی کرده بود. او رضا را پذیرفت و به اصطلاح زن او شد. لیلا که فردی مغرور و جاه‌طلب است، با استفاده از حربه‌های زنانه در این مدت اطلاعات زیادی نسبت به مسائل گروهی و تشکیلاتی به دست آورد. ماموریت نوشتن اطلاعات و عکس‌برداری از آنها به وسیله مینوکس به او سپرده شد.

لیلا مدتی بعد به همراه شریف واقفی به کارگری فرستاده شد و شریف واقفی که به صورت پنهانی شروع به جمع‌آوری افراد مذهبی کرده بود، این مساله را با لیلا زمردیان در میان گذاشت. لیلا وحشت کرده بود و با نوشتن نامه‌ای جریان را به اطلاع گروه رساند سپس به گروه پیوست و تحت مسؤولیت دختری به نام N قرار گرفت و N تحت مسؤولیت شهرام قرار داشت. البته معلوم نیست لیلا این دختر را به چه نام می‌شناسد ولی به شدت از او ناراضی بود و می‌گفت: «من نمی‌خواهم تحت مسؤولیت او باشم.»

لیلا زمردیان در پایان توسط مامورین عملیاتی کمیته مشترک ضد خرابکاری که به منظور شناسایی و دستگیری اعضای گروه‌های تروریستی مشغول به کار بودند، کشته شد.

نحوه مرگش هم به این صورت بود که مامورانِ خیابان ری به هنگام گشت در حوالی میدان شاه به یک زن چادری جوان ظنین شده و چون قصد تعیین هویت او را داشتند. وی با استفاده از ازدحام جمعیت و ترافیک سنگین فرار کرد و به اخطارهای ماموران توجهی نکرد و علاوه بر آن تظاهر به داشتن اسلحه کرد. او در کوچه شترداران از ناحیه لگن خاصره و پا مورد اصابت گلوله قرار گرفت و چون از فرار ناامید شده بود با جویدن قرص سیانور خودکشی کرد و در راه بیمارستان فوت کرد.

در بازرسی بدنی از او یک قطعه کارت شرکت لرد الکترونیک با مشخصات صدیقه خلقی، ملحق به عکس لیلا زمردیان، یک یادداشت حاوی تعدای قرار ملاقات گروهی، یک نشانی منزل، یک عدد قرص سمی، مبلغ ۲۶ هزار و ۹۰۰ ریال وجه نقد، سه حلقه انگشتری، یک رشته گردنبند و یک عدد ساعت اراتور زنانه مستعمل متعلق به گروه، نزد او بود.»

مجید شریف واقفی و مریم زمردیان

جاسوس در خانه

مجاهدین خلق در اسفند ۱۳۵۳ از طریق لیلا زمردیان که رابط سید مجید شریف واقفی با سازمان بود، متوجه مسلح بودن سید مجید شد. این مسئله از سوی سازمان قابل تحمل نبود چون او به دلیل مخالفت با تغییر ایدئولوژی سازمان از اواخر دهه ۱۳۴۰ از سازمان کنار گذاشته شده بود. زمردیان در نامه‌ای اعتراف کرد از آذر ۱۳۵۳ در جریان مسلح بودن شوهرش بود اما به سازمان گزارش نداده بود.

مرتضی صمدیه‌لباف از دیگر اعضای بریده از سازمان و از دوستان شریف واقفی یکی، دو بار به وحید افراخته گفته بود که دیگر به‌دلایل اعتقادی نمی‌خواهد با سازمان کار کند. این مسئله نیز شائبه ارتباط منظم مخالفان را برای هسته مرکزی سازمان تقویت کرد و بنابراین تصمیم به مذاکره اولیه با آنها گرفته شد.

در چند تماس که در فروردین ۱۳۵۴ بین وحید افراخته، به نمایندگی از سازمان با سید مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه‌لباف گرفته شد آنان صراحتا از قطع همکاری و جدایی‌شان از سازمان سخن گفتند. سازمان نیز تصمیم به تصفیه فیزیکی شریف‌واقفی، صمدیه‌لباف و سعید شاهسوندی گرفت.

مجاهدین خلق تاکید داشت بعد از ترور هر سه نفر با سیف‌الله کاظمیان، سمپات صمدیه و انباردار آنان تماس گرفته شود که «انبارک» محل نگهداری اسناد و مدارک آنان را تخلیه کنند و تحویل دهند.

شرح جنایت

طبق قراری که از طریق لیلا زمردیان به شریف‌واقفی ابلاغ شد، وحید افراخته و سید مجید ساعت چهار بعدازظهر ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۴ در سه‌راه بوذرجمهری نو یکدیگر را ملاقات کردند. قبل از این دیدار، محسن سید خاموشی و حسین سیاه‌کلاه نیروهای تحت امر افراخته در یکی از کوچه‌های خیابان ادیب‌الممالک مخفی و منتظر ورود شریف‌واقفی شدند. طبق قرار ورود سید مجید توسط منیژه اشرف‌زاده کرمانی خبر داده می‌شد.

طبق برنامه، لیلا بی‌آنکه از جریان ترور مطلع باشد، سید مجید را تا محل ملاقاتش با وحید همراهی کرد و از او جدا شد. قرار بود در این ملاقات آخرین حرف‌ها زده شود و وحید به‌لحاظ تاکتیکی برای انحراف اذهان، موافقت سازمان را به سید مجید شریف‌واقفی اعلام کند.

محسن سیدخاموشی، از عوامل اصلی ترور شریف‌واقفی، در دادگاه اعترافات هولناکی کرد.

محسن در جلسه دادگاه که با حضور والدین سید مجید برگزار شد و تلویزیون شاهنشاهی آن را به صورت مستقیم پخش کرد، گفت: «در محل قرار، علی و بعد حیدر و حسن هم آمدند. شش ماشین قهوه‌ای را هم با خود آورده بودند... د. وسایل ضروری از جمله کلرات، بنزین، برزنت، ابر، نایلون، هر کدام یک دست لباس اضافی برای خود آورده بودیم، میخ پنجری و لُنگ را داخل ماشین گذاشتم و صندوق عقب را مرتب کردیم.

وحید افراخته قاتل مجید شریف واقفی

اول یک ورقه نایلون زیر انداختیم. بعد برزنت را روی آن کشیدیم، بعدا ابر را روی برزنت کشیدیم. حدود سه کیلو کلرات در بسته‌های یک کیلویی در داخل ماشین گذاشتیم. یک پیت هم خریدیم و آن را پر از آب کرده داخل ماشین گذاشتیم. طرح بدین شکل بود که روبه‌روی کوچه ادیب الممالک یک همشیره بایستد، بعد وقتی سید مجید شریف‌واقفی وارد کوچه شد، همشیره برود و عباس وارد کوچه شود و سید مجید را بکشد، بعد جسد را دو نفری (عباس و حیدر) با هم حمل کنند، در صندوق عقب بگذارند و بعد سوار شده بروند... د. حیدر سر قرار سید مجید شریف‌واقفی رفت. من و عباس هم ماشین قهوه‌ای را به کوچه‌ای برده نمره‌ها را باز کرده و نمره‌های جعلی را پشت شیشه‌های آن گذاشتیم و به محل عمل رفتیم؛ ماشین را دم کوچه باریک گذاشتیم و ایستادیم.

چند لحظه بعد، علی با ناراحتی آمد و گفت: «همشیره سر قرار خود نیامده چه کار کنیم؟» عباس گفت: «مهم نیست؛ من طوری می‌ایستم که نیمی از کوچه را ببینم.» ما ایستاده بودیم که دیدیم همشیره با چادر آمد و روبه‌روی کوچه ایستاد. حدود یک ربع گذشت که همشیره رفت. عباس از من خداحافظی کرد و داخل کوچه شد. لحظه‌ای بعد صدای شلیک گلوله بلند شد. من لنگ را برداشته و داخل کوچه شدم که دیدم سید مجید شریف‌واقفی با صورت روی زمین افتاده. لنگ را روی صورت او گذاشتم و برگشتم؛ ماشین را روشن کرده دستمالی، تر کردم. وقتی عباس و حیدر جسد را داخل ماشین گذاشتند، من خون‌های روی سپر را پاک کردم و با هم سوار شدیم و رفتیم.

عباس از جلو یک تیر به صورت او شلیک کرد و حیدر هم یک تیر به پشت سرش شلیک کرد بعد دو نفری جسد را داخل ماشین آوردند. چند زن از دیدن صحنه داد و فریاد کردند که حیدر سر آنها داد کشید: «ما پلیسیم، دور شوید.» کسی که کشته شد خرابکار بود.

از طریق کوچه آب منگل و شهباز رفته و از آنجا به خیابان عارف، نزدیک میدان خراسان رفتیم. حیدر پیاده شد و من و عباس وارد جاده مسگرآباد شدیم. همان موقع که سید مجید شریف‌واقفی روی زمین افتاده بود، اسلحه‌اش را از کمرش برمی‌دارند، ‌ همان اسلحه‌ای که از انبار تخلیه کردند، ‌ولی نارنجکش را برنمی‌دارند و نارنجک از کمرش می‌افتد و عباس و حیدر نفهمیده بودند در نتیجه نارنجک در کوچه ماند. من و عباس در جاده مسگرآباد، همان جایی که وحید افراخته علامت داده بود، رفتیم ولی جایی برای سوزاندن جسد نبود زیرا همان لحظه‌ای که ماشین را پارک کردیم، یک گله گوسفند و چند مرد نزدیک ما شدند.

محل آتش زدن جسد مجید شریف واقفی در حومه تهران

در هر صورت ما از منطقه دور شدیم و در امتداد جاده قدیم پیش رفتیم. بالاخره جایی یافتیم در ۱۸کیلومتری جاده‌ مسگرآباد که چاله‌های زیادی داشت. بعد از مدتی معطلی، بالاخره جسد را از ماشین پایین انداختیم و کلرات را روی جسد ریختیم، مخصوصا روی صورتش، بعد بنزین ریختیم، بعد دست‌های خود را و ماشین را تمیز کردیم؛ بعد مقداری هم بنزین روی دست و پای عباس ریخته شد. در همان حال فندک را زد. از جسد شعله طولانی بلند شد و از دست و از پای عباس هم شعله بلند شد مقداری عقب رفته، من روی او پریدم و او را زمین زده و شعله را خفه کردم. وقتی بلند شدیم، متوجه شدیم که شعله به درِ صندلی عقب ماشین گرفته به سرعت داخل ماشین پریده و ماشین را از شعله‌ها دور کردم.

در گودالی جسد را انداخته و کلرات و بنزین روی آن ریختیم. جیب‌های آن را تخلیه کردیم، ۲۰عدد قرص سیانور داشت و مقداری نوشته که آیه قرآن در آن بود و حدود ۴۰۰ تومان پول.»

بدین ترتیب رحمان افراخته مشهور به وحید افراخته، جوان ۲۵ ساله‌ای که مسؤول بخش مارکسیست سازمان منافقین بود به دلیل اختلافات داخلی سازمان، سید مجید شریف واقفی رهبر شاخه مذهبی سازمان را که گرایش‌های اسلامی داشت و درصدد ایجاد شاخه اسلامی سازمان بود در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۵۴ به طرز فجیعی به شهادت رساند و برای رد گم کردن، جسدش را آتش زد و در محل دفن زباله‌ها در حاشیه شهر انداخت.

با این حال جسد سید مجید شریف واقفی در یک اقدام اطلاعاتی توسط ساواک شناسایی و به پزشکی قانونی منتقل شد و محسن سید خاموشی و بقیه عوامل موثر در قتل شریف واقعی دستگیر شدند.

این واقعه تلخ باعث شد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نام «دانشگاه آریامهر» در آبان ۱۳۵۸ به «دانشگاه صنعتی شریف» تغییر کند همچنین نام چند خیابان در شهرهای اصفهان، سمنان و نطنز نیز به اسم سید مجید شریف واقفی نامگذاری شد.

منابع

ماهنامه شاهد یاران، شماره ۱۲۹

تقی شهرام، جزوه سبز، انتشارات سازمان مجاهدین خلق، بی‌جا، ۱۳۵۴، ص۴۶

رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، تهران، نشر علم، ص۳۹۲ و ص۵۴۷

احمدرضا کریمی، شرح تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، ص۹۶

سید حجت میراسماعیلی، خداوندان اشرف (نگاهی بر روند فرقه‌گرایی سازمان مجاهدین خلق)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۹۶، ص۱۰۱

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • آیت‌اللّه العظمی نوری همدانی: اسلام بزرگترین حامی حقوق زن است/ اسلام «زن‌» را بعنوان اینکه مانند مرد یک انسان کامل است و شایستگی خلیفه الهی بودن را دارد معرفی کرد
  • نمایندگان اقلیت‌های دینی هتک حرمت قرآن کریم در سوئد را محکوم کردند
  • اهانت به قرآن کریم در کشور سوئد یک جنایت فرهنگی است
  • فرجام مجاهدی که نامش بر دانشگاه صنعتی نشست
  • تور‌های گردشگری غیرمجاز در انتظار برخورد قانونی
  • پیام سرمربی تیم ملی به حمید مطهری (عکس)
  • اگر گلبال به پارالمپیک نمی‌رفت، آسیب بیشتری می‌دید
  • خیزش دانشجویان آمریکا نشان‌دهنده بیداری وجدان‌های‌ جهانی است
  • اصرار قاضی تورین: ستاره یووه محاکمه می‌شود
  • مرحله دوم آزمون وکلای دادگستری برگزار شد